ادی پیرمردی است که سالهاست تعمیرکار وسایل یک شهربازی به نام رابی پیر است. در طول سالها شهربازی عوضشده و ادی هم از جوانی سرحال و پرانرژی، به پیرمردی تلخ و دلخسته مبدل شده که فکر میکند زندگی و شغلش سرشار از یکنواختی و بیهودگی شده است. در روز تولد 83 سالگیاش، در سانحهای غمانگیز، (زمانی که تلاش میکرد جان دختربچهای را از سانحه سقوط یکی از اتاقکهای چرخوفلک نجات دهد...)، جان خود را از دست میدهد و قصه با مرگ او آغاز میشود. در هنگام مرگش پیرمردی قوزی، سپیدمو، با گردنی کوتاه، سینهای پهن، پاهایی لاغر با رگهای برآمده، ساعدهای کلفت و خالکوبی محوشدهای از نشان ارتشی بر شانهی راستش بود. چشم که باز میکند خود را در بهشت میبیند و به دنبال پیدا کردن جواب این سوال است که آیا توانسته جان دخترک را در لحظه آخر نجات بدهد یا نه؟ پنج نفر، از افرادی که پیش از او مرده بودند و در زندگی زمینیاش نقش زیادی داشتند، دیدار میکند. این پنج نفر که یا از عزیزان، نزدیکانش یا غریبه هستند، رازهای زندگیاش را برای ادی آشکار میکنند.
پنجنفری که در شکلگیری مسیر زندگی وی نقش بسزایی داشتهاند:
اولین نفری که ملاقات میکند، مردی است با پوستی آبیرنگ.....
نفر دومی که ادی با او ملاقات میکند کاپیتان، افسر مافوقش در خدمت سربازی در جنگ، فیلیپین است...
نفر سوم، پدرش است، پدری که او را نادیده گرفت....
چهارمین نفر، همسر ادی مارگریت است که عشقی سوزان نسبت به او داشته...
و بالاخره نفر پنجم، دختربچهای به نام تالاست...
طول این پنج ملاقاتی که صورت گرفت، برخی از ابعاد پنهان زندگی شخصیاش بر وی آشکار میشود و پاسخ سؤالاتی که در طول زندگی همیشه با او بوده است را درمییابد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
شبهای دیگر یا وقتیکه پدر در ورقبازی بد میآورد یا مشروبش ته میکشید و مادر هم در خواب بود، با عصبانیت به اتاقخواب ادی و جو میرفت و همان چند اسباب بازیشان را به در دیوار میکوبید. و بعد کمربندش را باز میکرد. آنها را مجبور میکرد که به پشت بخوابند و هر شب به بهانهای آنها را به باد کتک میگرفت. ادی در این مواقع خدا خدا میکرد مادرش از خواب بیدار شود. اما اگر گاهی هم از خواب بیدار میشد، پدر فریاد میزد که بیرون باشد و مادر در راهرو به دامنش چنگ میزد و این بسیار بدتر بود. اما با همهی این احوال و برخلاف همهی این بدخلقیهای پدر، ادی در خلوت پدر را میستاید. یک پسر، معمولاً پدرش را میستاید حتی اگر احمقانه باشد و هیچ توجیه منطقی برای این کار نباشد....
نظرات کاربران نظر خود را در مورد محصول مطرح نمایید